کد مطلب:315319 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:202

زن دیوانه شفا گرفت
2- حضرت حجت الاسلام آقای سید احمد حجازی گلپایگانی این كرامت را نقل كرد:

آنهایی كه در عراق زندگی می كردند، كرارا و مرارا دیده اند كه یهود و نصارا به حرم اباالفضل العباس علیه السلام می آیند، حاجت می گیرند و می روند اعتقاد هم به اباالفضل علیه السلام ندارند!



[ صفحه 605]



آقایی كه در مشهد زندگی می كند، برایم نقل كرد:

شب جمعه با خانواده ام وارد كربلا شدیم. گفتم: اول به حرم حضرت اباالفضل العباس علیه السلام برویم بعد به حرم امام حسین علیه السلام.

به حرم حضرت اباالفضل علیه السلام رفتیم، وقتی كه داخل حرم شدیم، دیدم زن عربی را با زنجیر به ضریح بسته اند. و این مثل درنده به مردم می پرد. اینها می ترسیدند، بیچاره ها - مردم - به دیوارهای حرم می چسبیدند و به این نگاه می كردند و به حالش گریه می نمودند. فقط یك عربی ایستاده، می گفت: یا بوفاضل! یا بوفاضل!

یك چیز عربی هم می گوید، اینها هم نمی فهمند، چه می گوید.

پیش كفش كن - كه رفیقم بود - آمدم و گفتم: چه قصه ای است؟

گفت: اباالفضل علیه السلام از این مشتری ها زیاد دارند. بنده ی خدا! این عرب، شوهر این زن است. این زن دیوانه شده، خدمت اباالفضل علیه السلام آورده می گوید: زود باش تا فردا صبح شفایش بده، اگر شفا ندادی من می دانم با پدرت علی علیه السلام چكار كنم.

گفتم: عجب بی ادب است!

گفت: نه! نه! اینها این طور حرف می زنند و حاجتشان را هم می گیرند. می گویی، نه، برو فردا صبح بیا.

با قاطعیت! - سبحان الله -

به حرم امام حسین علیه السلام رفتیم، اذان صبح را گفتند، نمازمان را خواندیم و به عجله برگشتیم. وقتی كه آمدیم، دیدم از زنجیرها خبری نیست، زن خوب شده، شفا پیدا كرده، مقابل ضریح نشسته و با اباالفضل علیه السلام راز و نیاز می كند. پیش كفش كن آمدم.

گفت: نگفتم برو فردا صبح بیا، می خواهی یك چیزی به تو بگویم كه تعجب كنی؟



[ صفحه 606]



گفتم: چه؟

گفت: اینها جفتشان سنی هستند؛ هم زن و هم شوهر. اینجا آمدند، می گویند: «یا بوفاضل» بعد هم می گوید: اگر شفا ندهی، می روم شكایت تو را به بابایت علی علیه السلام می كنم! و اباالفضل علیه السلام دست رد به سینه اش نمی زند.